خاطرات این چند روز که نبودیم

سلام گلکم امروز تصمیم گرفتم که  پست جدید بذارم یه چند وقتی نذاشتم ولی دلم دیگه طاقت نیاورد

عزیز دلم میخوام امروز بنویسم این چند وقتی که نبودیم چی گذشته!!!

١-اول از همه این که اونروزی که نوشتم مامانی رفت دکتر بستری بشه بنا به دلایلی برگشت ودکترش چند روز پیش زنگ زدو گفت که بیاد تا این سری بستری بشه مامانی هم چهارشنبه رفت و بستری شد فکر کنم فردا مرخص بشه ایشالا که زود تر خوب بشه!!!!!

2-یه خبر خوب دارم اگه گفتی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بله باباجون چند وقت پیش از طریق پیامک تو یه مسابقه تلوزیونی خانوادگی شرکت کرده بود و پریروز بهش زنگ زدن گفتن که روز شنبه یعنی فردا خود بابا به همراه من و 5 نفر هم همراه ساعت 9 شب برای ضبط برنامه اونجا باشیم ما اینقدر خوشحال شدیم که نگو و نپرس حتما میگی اسم مسابقش چی بود خب میگم اسمش کلیده ولی یه مشکلی داریم که نمیدونم چی کار کنم بهمون گفتن که بچه زیر 7 سال نیارید خب من میتونم مهدیس جونم رو ببرم اما با ملیسا چی کار کنم ملیسا هم که چه خواب باشه چه بیدار همش گریه میکنه مادر بزرگ که بیمارستانه پدر بزرگ هم که نمیتونه نگهش داره راه خونه عمه اینا هم که دوره نمیدونم کجا بذارمش راستی راه خونه خاله اینا هم خییییییییییییییییییلی دوره و نمیدونم چی کار کنم تازه یه مشکل دیگه هم داریم اینه که باید 5 نفر رو با خودمون ببریم اما چون ساعت 9 شبه به عمه اینا گفتیم بیان عمه و ایدا و پیمان اما عمه گفت که ساعتش خیلی دیره تا ما بخواییم برگردیم ساعت 1 شبه نمیتونیم بیاییم عمو علیرضا هم سربازه بهش گفتن که باید شنبه کشیک وایسه اما عمو گفت اگه من بتونم یه کاری بکنم شاید بتونم بیام خوب حالا گیرم عمو بیاد 4 نفر دیگه رو چی کار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟هنوز به خاله اینا نگفتم اگه بگم اونا هم بگن نمیتونییییییم که دیگه دیوونه میشم که نمیدونم چی کار باید بکنم دوستای گلم شما بگید من چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

3-چند روز پیش رفتیم باهم یه چرخی بزنیم ببینیم که واسه عید چی میتونیم خرید کنیم یه لباس خییییییلی خوشگل دیدم واسه مهدیس گلم کت و شلوار و بولیز بود اما قیمتش خیلی بالا بود 180هزار تومن خیلی گرون بود و نگرفتیم رفتیم جا های دیگه رو دیدیم اما از اونجایی که مهدیس جونم باید خوش تیپ بگرده و دخترکم کم اشتهاست بقیه رو نپسندید و گیر داده بود به اون واسه همین برگشتیم خون حالا قراره امروز دوباره بریم یه جای دیگه رو چرخ بزنیم ببینیم مهدیس خانوم رضایت میده یا نه!!!!!!!

4-دختر گلم مهدیس جونم این شماره ای که مینویسم اختصاص داره به تو!!!!

چند روز پیش رفتم کارنامتو گرفتم و مثل همیشه همه نمره هات خوب بود و معلمتون خییییییییییییییییلی از دستت راضی بود و میگفت زهرا جونم یکی از بهترین شاگردای امسالمه!!!!!

5-راستی یادم رفت که بگم هفته پیش رفتیم عروسی به تو خیلی خوش گذشت اما به من نه مهدیس جونم

به خاطر این که ملیسا از اول تا آخر گریه کردفکر کنم از صدای بلند آهنگ ترسیده  بود بیچاره بچم اینقدر گریه کرد که داشت از هوش میرفت آخر سر عمو جون اومد بردتش نمازخونه کت بابا جون رو پیچوند دوره گوشش و خوابوند یه 20 دقیقه خوابید  منم بهش شیر دادم و دوباره بیدار شد خلاصه حسابی فیلم دادیم اونشب آخر سر پا شدیم اومدیم!!!اینم از اون شبمون!!!!

6-راستی دوباره چند وقت پیش رفتیم واسه ملیسا جونم روروئک گرفتیم اگه وقت  بکنم عکسشو میذارم وقتی ملیا جونم رو میذارم توش نمیتونه راه ببره فقط میشینه و بازی میکنه خیلی بمونه فقط 10 دقیقه بعدش گریه میکنه!!!!!