تولد مهدیس و دیروز 20 اردیبهشت
سلام دخمل نازنینم امیدوارم هرلحظه که اینو میخونی شاد باشی و سلامت!!
مامانی دیروز همونطور که گفتم جشن تولد گرفتیم سه روز جلوتر انداختم خیلی خوب بود و خوش گذشت!!!
من تا ساعت 11 کارامو کردم تو هم ساعت 12 وقت آرایشگاه داشتی که بریم موهاتو درست بکنن!!!!!!!
همون آرایشگر دوست منم هست خیلی باهم صمیمی هستیم اون دخترش رو با تو باشگاه ژیمناستیک میبرد بعد از این که من بردم تکواندو اونم به خاطر ما اومد!!!!!!!
بلاخره بردمت و موهاتو خیلی قشنگ درست کرد بعدش برگشتیم خونه چون جمعه بود باباجون هم خونه بود به بابا جون گفتم که مهدیس رو با خودت ببر کیک رو بگیرید منم برم بزنگم که دوستای باشگاهش بیان بیچاره باباجون هم قبول کرد اون موقع مامانی هم خونه ما بود تو فکر میکردی که تولدت قراره فقط مامانی باشه چون عمه اینا نتونستن بیان بلاخره ساعت 3 تو رفتی با باباجون کیک بگیری منم زنگیدم که مهمونا بیان اونا حاضر بودن سریع اومدن به باباجون گفتم که اگر میخوای بیای بزنگ تا من فشفشه ها رو روشن کنم آماده باشم وقتی اومدید باباجون زنگید که بیا پایین کیک رو ببر بالا مهدیس نمیتونه منم گفتم باشه صبر کن مهدیس رو نگه دار پایین من بیام کیک رو بیارم بالا بعد بهش بگو بیاد بالا گفت باشه بله من رفتم کیک رو آوردم بالا در کوچه رو از قصد بستم که مهدیس فکر کنه پشت در مونده تا من بیام بالا در رو براش باز کنم از اف اف گفتم مهدیس بیا بالا مهدیسم خیلی عادی باچهره یه ذره ناراحت که تو تولدش کسی نیست اومد بالا همه ما هم بافشفشه چه کوچیک چه بزرگ وایساده بودیم جلوی در همین که اومد بالا گفتیم تولدت مبااااااااااااااااااااارک تولدت مبااااااااااااااارک وای خدا چهره مهدیس اون لحظه نگاه کردنی بود یه لحظه به بچم شوک وارد شده بود وایساد رو پله ها فقط میخندید اینقدر خوشحال شد که نگو پله هارو چهار تا یکی کرد اومد بالا همه بوسش کردیم و گفتیم مبارک باشه بعدش آهنگ گذاشتیم جاتون خالی هممون رقصیدیم بعدشم مهدیس مگه با دوستش ماهک از وسط جمع میشد همش میرقصید میگفت خیلی ناراحت بودم که کسی نیست فقط مامانیه اما وقتی دیدم خیلی خوشحال شدم!!!!!
وای خدا خداروشکر که بچم رو تونستم خوشحال کنم و از ناراحتی در بیاد بلاخره منم مادرم با گریه بچم گریه میکنم با خنده هاش میخندم با ناراحتیاش ناراحت میشم و با خوشحالی هاش خوشحال
دووووووووووووووووووووووووووووست دارم تمام عمرو زندگی من مهدیس جان