ملیسا جانملیسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
مهدیس جانمهدیس جان، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

زیباترین دختران بهشتی

امروز ما

سلام مهدیس جان!!!!!!!!!

امروز روز آخر مدرسه ات بود و شنبه هم کارنامه میدن خانومتون گفته که ممتاز شدیبغلبغل

راستی امروز ساعت 10 تعطیل شدی چون روز آخرتون بود یه دفعه دیدم زنگ خونه رو زدی اومدی بالا با بغض و گریه اولش ترسیدم فک کردم دعوا کردی اما بعدش بهم گفتی روز آخر بود و معلممون خداحافظی کرد ما هم تو کلاس گریه کردیم خانوممون هم دید داریم گریه میکنیم رفت اتاق معلما من دلم تنگ میشههههههگریه

من اولش خندم گرفت و دعوا کردی بعدش خودمو کنترل کردم گفتی نخند منم گفتم باشهنیشخند

بعد به هر حال یه مقدار آروم شدی فهمیدم حالت خوب نیست حوصله نداری تو ماشین ملیسا رو نگه داری بریم ج آزمایش ملیسا رو بگیریم با مامانی رفتیم ج آزمایشش رو گرفتیم که خداروشکر دکتر گفت هیچ مشکلی نداره همه چیزش سالمه فقط شیر مادر کم میخوره همین خدایا بازم شکرت اینم از امروز ما!!!!!!!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مـــــــــامـــــــــان حـســـــــــــــــنا
1 خرداد 92 10:55
وای یعنی اینقدر بچه درس خونی هستی؟؟/
ازخداتم باشه ک تعطیلی...
ماکه وقتی تعطیل میشیم فقط میخوابیدیم


خخخخخخخخخخخخ بچه من درس خونه مثل شما ها نیست کهههههههههه تازه گریه هم میکنه واسه تعطیلی
پرهام ومامانش
1 خرداد 92 13:48
برای مهدیس وملیسا


ممنونم خاله جوووووووووووون
نرگس
1 خرداد 92 16:35
سلام

چه باحال نازاحت بود از تعطیل شدن. حالا منو میگی اصلا روحم شاد میشد وقتی مدرسه تموم میشد همچین بچه زرنگی بودم من


ای بابا بلاخره دیگه اولشه بذار برسه مقاطع بالاتر بهش میگم تازه مدرسه که تموم شده امروز یادش افتاده باید ریاضی دیکته کار کنه دخمل منه دیگهههههه
آتيلا جون و مامان شيما
1 خرداد 92 19:13
آخي
الهي بگردم
چ بامزه...
مثه همكلاسي هاي من اون موقع...
نميدونم چرا من اصلا گريم نميگرفت...
شايد از خوشحالي سه ماه صفا سيتي بوده...
ماماني ببوس دختر خوشگلمون رو...
بووووووووووووس...


مرسی عزیزمممممممم مهدیس من یه کوچولو احساسیه در ضمن اولشه بذار برسه به.....
sare
3 خرداد 92 18:37
سلام .دخملهای نازی دارین . خوش به سعادتت. وبلاگ زیبای دارین. خوشحال میشم به وب من هم سری بزنید.


سلام ممنونم چشماتون ناز میبینه چشم
نرگس مامان باران قلنبه
3 خرداد 92 20:27
عزیزم چه مهربونه
ایشالا جشن فارق التحصیلی دانشگاهت

مرســــــــــــــی خالـــــــــه جون
مامان هدیه
4 خرداد 92 17:33
چه جالب یاد بچگی های خودم افتادم آخه منم ناسلامتی هرسال تا دانشگاهم ممتاز یودم
خداروشکر که آزمایش سالمه خوشحال شدم


خخخخخخخخخخخخخخخخخ ممنونم عزیزم